تحولات لبنان و فلسطین

۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۵۱
کد خبر: 658336

دست قضا و قدر، بعضی وقت‌ها کاری می‌کند که رتبه اول کنکور، شاگرد اول دانشگاه صنعتی شریف، دانش‌آموخته دانشگاه ‌ام.آی.تی آمریکا و یکی از ساکنان سرشناس دنیای سیاست، دست آخر نه برای آن همه افتخار علمی و سیاسی، بلکه برای قتل همسر دومش بشود سوژه گزارش‌نویسی روزنامه‌نگارها.

 تاریخ هم لابد بدون اشاره به «محمدعلی نجفی» نخبه و سیاستمدار خبره سال‌های دور، برای آیندگان از «نجفی»‌ای بنویسد که ‌سال‌های آخر حیات سیاسی‌اش با عشق یک زن 35 ساله گره خورد و پرونده این عشق و عاشقی بی‌موقع با شلیک پنج گلوله و جنازه خونین «میترا استاد» در وان حمام آپارتمان شماره ۲۷۰۱ یک برج مسکونی در سعادت‌آباد تهران بسته شد!

هم دانشگاهی «نتانیاهو»!

دانش‌آموز نمونه سال‌های دور دبیرستان پر آوازه «مروی» در آستانه 70 سالگی باید با لباس ‌راه‌راه مخصوص جنایتکاران و دستبند و پابند در دادگاه حاضر شود. شاید آن روزهایی که «نجفی» در دبیرستان مروی یکه‌تازی می‌کرد و با هوش عجیبش در حل مسائل ریاضی معلمانش را شگفت‌زده کرده بود، هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد عاقبت دانش‌آموز نخبه، به پوشیدن لباس زندان و دستبند و پابند ختم شود.

نجفیِ ‌سال‌های دور که انگار یکه‌تازی در دبیرستان برایش کافی نبود، رتبه اول کنکور را کسب کرد تا به عنوان دانشجوی نخبه در رشته مهندسی وارد دانشگاه صنعتی آریامهر(شریف) شود. محمدعلی جوان که نبوغش در ریاضی زبانزد بود، با پیشنهاد استادان دانشگاه، رشته تحصیلی‌اش را از مهندسی به ریاضی تغییر داد. سال 53 لیسانسش را گرفت و با بورسِ تحصیلی دانش‌آموختگان ممتاز، به طور مستقیم وارد دوره دکترای «مؤسسه فناوری ماساچوست» یا همان دانشگاه مشهور «ام.آی.تی» آمریکا شد. همان دانشگاهی که کوفی‌عنان و بنیامین نتانیاهو و خیلی از چهره‌های شاخص دیگر هم از آن دانش‌آموخته شده‌اند!

در ‌سال‌های تحصیلش در آمریکا رفاقت نزدیکی با شهید چمران و برخی دیگر از ‌چهره‌های انقلابی داشت. شاید به خاطر همین رفاقت‌ها بود که همزمان با انقلاب سال 57، درسش را نیمه‌کاره رها کرد و به ایران برگشت. البته سفر سال 57 نخستین بازگشت نجفی به وطن نبود و نجفی یک بار هم در سال 55 برای دیدن خانواده‌اش به ایران آمده بود. سفری که ‌نتیجه‌اش ازدواج با «سرور تابشیان» بود. نجفی پس از رها کردن دانشگاه در سال 57، به اصرار استاد آمریکایی‌اش از کارهای ناتمام رساله دکتری به عنوان پایان‌نامه کارشناسی ارشد دفاع کرد و فروردین 58، با مدرک فوق لیسانسِ دانشگاه «ام.آی.تی» و ‌کارنامه‌ای که تمام نمراتش (A+) بود، آمریکا را احتمالاً برای همیشه ترک کرد.

کارنامه سیاسی بلند و بالا

کارنامه سیاسی نجفی از کارنامه تحصیلی‌اش بلند و بالاتر است و در طول حیات سی و چند ساله سیاسی‌اش با انواع و اقسام چهره‌های سیاسی پس از انقلاب همکاری کرده است. نجفی یک سال پس از بازگشت به ایران، رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان شد و تا سال بعد در این سمت باقی ماند، اما از سال 60، با ورود به کابینه دولت شهید باهنر به عنوان «وزیر فرهنگ و آموزش عالی» راهش را از درس و دانشگاه جدا کرده و وارد عرصه سیاست شد. نجفی پس از ترور شهید باهنر، در دولت موقت آیت‌الله «مهدوی کنی» هم در سمتش باقی ماند.

‌سال‌های پایانی جنگ ایران و عراق، از سال 65 تا 67 معاون آموزشی صداوسیما بود و در سال 67، در دوره نخست‌وزیری «میرحسین موسوی» آخرین نخست‌وزیر کشورمان، به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. سمتی که آن را تا 10 سال بعد یعنی تا پایان دوران ریاست جمهوری «هاشمی رفسنجانی» در سال 76 حفظ کرد. 10 سالی که اوج شکوفایی نجفی در عرصه سیاسی بود. افزایش بیش از 5/2 برابری حقوق معلمان و تأسیس مدارس نمونه‌دولتی و غیرانتفاعی، تغییرات نظام آموزشی و... کافی بود تا نام نجفی به عنوان یکی از پرکارترین وزرای آموزش و پرورش سر زبان‌ها بیفتد.

از عرش به فرش

احتمالاً زیاد بی‌راه نباشد اگر بگوییم حیات سیاسی حرفه‌ای نجفی با پایان دوره ریاست جمهوری رفسنجانی تمام شد. حتی اگر ریاستش در سازمان برنامه و بودجه در دوران «خاتمی»، حضورش در شورای شهر تهران در زمان ریاست جمهوری «احمدی نژاد»، چهار ماه تکیه بر مسند وزارت علوم در دولت اول «روحانی» و ریاستش در سازمان میراث فرهنگی در دولت دوم «روحانی» را هم جزو حیات سیاسی ‌حرفه‌ای نجفی به حساب آوریم، هیچ جوره نمی‌شود «نجفی» این دوران را با «نجفی» سال‌های 96 به بعد مقایسه کرد. سیاستمدار بی‌حاشیه، به قول برخی‌ها کاربلد و باتجربه سال‌های دور در طرفة‌العینی تبدیل به یک سیاستمدار دم‌دستی و پرحاشیه شد. نجفی اگرچه کار به عنوان شهردار تهران را هم با رو کردن ‌پرونده‌های فساد شهرداری توفانی آغاز کرد، اما عملکرد نه چندان موفقش در ادامه آن قدر حرف و حدیث به دنبال داشت که شهردار تهران 6 ماه بعد، استعفایش را به شورای شهر تهران داد. استعفای نجفی همزمان شد با انتشار تصاویر خصوصی او در کنار زن جوانی به نام «میترا استاد». نجفی زیر فشار ‌رسانه‌ها مجبور شد «میترا استاد» را همسر قانونی خودش معرفی کند، اما ژست‌ها و نوع پوشش میترا استاد در تصاویر، با هیچ متر و معیاری به ژست و پوشش مرسوم همسران مقامات رسمی و شخصیت‌های سیاسی شباهتی نداشت. راستش این عکس‌ها برای سیاستمدار خوشنامی مثل نجفی بیش از اندازه نامتعارف بود. آن‌قدر نامتعارف که خیلی‌ها معتقدند سقوط پله به پله نجفی و رسیدنش از عرش به فرش از همین‌جا آغاز شد.

پایان پرحاشیه

نجفیِ ‌سال‌های 95 و 96 به بعد همه چیزش عجیب و غریب بود! از حضورش در مراسم رقص دختران در برج میلاد که سرآغاز حاشیه‌سازی نجفی بود تا اظهارات عجیب و غریب گاه‌وبیگاهش در مقام شهردار تهران، استعفای زورکی‌اش از مقام شهرداری به بهانه سرطان و ازدواجش با یک زن 35 ساله در آستانه 70 سالگی!

البته ازدواجی که با این همه حاشیه‌سازی در رسانه‌ها و فضای مجازی آغاز شود قطعاً باید پایانی پرحاشیه هم داشته باشد. حالا این پایان پرحاشیه می‌خواهد قتل میترا استاد با پنج گلوله در یکی از ‌برج‌های سعادت‌آباد باشد یا گزارش بی‌سابقه و عجیب و غریب خبرنگار صداوسیما از حضور نجفی در کلانتری، لم دادن روی صندلی، نگاه‌های دزدکی نجفی به دوربین خبرنگار، هورت کشیدن چای قند پهلو با آرامش کامل و خم و راست شدن مأموران کلانتری جلوی قاتل میترا استاد، آن هم فقط چند ساعت پس از ارتکاب جرم، چیزی نیست که مردم انتظار دیدنش را داشته باشند! پس کاربران فضای مجازی حق دارند از نحوه برخورد با نجفی در کلانتری گلایه کنند.

«پرستو» در کار است؟

نجفی مرد آرامی است. این را می‌شود از پست‌های دانشجویانش در دانشگاه صنعتی شریف در فضای مجازی فهمید یا مصاحبه همسر اولش که می‌گوید نجفی آرام‌ترین مردی است که می‌شناسد. یا اصلاً مصاحبه خود نجفی تنها چند ساعت پس از ارتکاب قتل که در آن با آرامش خاطر ماجرای کشتن همسر دومش را روایت می‌کند. اما چه می‌شود که این مردِ آرام، کنترلش را تا اندازه‌ای از دست می‌دهد که همسرش را به گلوله می‌بندد؟

در مصاحبه‌هایی که از نجفی پس از اعتراف به قتل میترا استاد در دست است، نجفی ادعا می‌کند همسر دومش با نهادهای اطلاعاتی در ارتباط بوده. نجفی می‌گوید: همسرش دائم او را تهدید به افشاگری و بردن آبرویش می‌کرده. تنها دختر نجفی هم گفته است: «خیلی ناراحتیم که این اتفاق افتاده، اما میترا بی‌تقصیر نیست. او از همان یک سال پیش پدرم را تهدید به خیانت می‌کرد حتی ما را تهدید به اسیدپاشی کرده بود و پدرم برای اینکه ما در امان باشیم با ما قطع رابطه کرده بود».

اینکه ادعای نجفی و دخترش تا چه اندازه صحت دارد را نمی‌دانیم، اما شما زندگی نجفی پیش از پیدا شدن سروکله میترا استاد را بگذارید کنار زندگی پس از آن! به این ماجرا اضافه کنید انتشار احتمالاً از روی قصد و غرض تصاویر خصوصی سیاستمدار ‌بی‌حاشیه‌ای مثل نجفی در فضای مجازی را. و باز به این ماجرا اضافه کنید خودکشی 10 ماه پیش نجفی در هتل «لاله» را! چه ‌نتیجه‌ای می‌توان گرفت به جز اینکه میترا استاد به قول برخی‌ها در این ماجرا نقش «پرستو» را داشته و با اطلاعاتی که در این ‌سال‌ها از «نجفی» به دست آورده، دو راه پیش پای شهردار سابق تهران گذاشته است: خودکشی یا کشتن میترا استاد!

البته منظور از پرستو، آن پرستوهایی که من و شما می‌شناسیم نیست...منظور آن پرستوهایی است که وظیفه کله پا کردن سیاستمدارها به وسیله ترفندهای جنسی یا عاطفی را به عهده دارند. پرستوهایی که کارشان را خوب بلدند و درست زمانی که سیاستمدارها خیالشان از همه بابت از خودشان راحت است، در طرفة‌العینی از عرش به فرششان می‌کشند! شاید حق با یکی از دانشجویان نجفی باشد که در اینستاگرامش نوشته است: از من اگر بپرسید استادمان چگونه تا انتهای تباهی رفت؛ پاسخ من «اعتماد به نفس بیش از حد» است. نجفی باهوش بود و متأسفانه این را «می‌دانست». همیشه حس عجیبی از کنترلِ کامل بر اوضاع داشت. بر قله‌ هوش و منطق نشسته بود و فکر می‌کرد آنجا جایش امن است. «ولی در این جهان، هیچ‌جا برای فرزندان آدم امن نیست».

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.